♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

داستانهای کوتاه و مطالب جالب و خواندنی
♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

داستانهای کوتاه و مطالب جالب و خواندنی

ای دبستانی ترین احساس من ! ...

 

 

اولین روز دبستان بازگرد / کودکی ها شاد خندان بازگرد
بازگرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیبا ترند / یادگاران کهن ماناترند

درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود
درس پندآموز روباه و خروس / روبه مکار دزد چاپلوس
کاکلی گنجشکی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود
روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است
با وجود سوز سرمای‎ ‎شدید / ریزعلی پیراهن ازتن میدرید
تا درون نیمکت جامی شدیم / ما پر از تصمیم کبری‎ ‎می شدیم
پاکنهایی زپاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان از حلقه هایش‎ ‎درد داشت
گرمی دستانمان از هااا بود / برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ / خش خش جاروی بابا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید / بازهم درکوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درس و رنج و کار / بچه های جامه های وصله دار
یاد ان آموزگار ساده پوش / یاد ان گچ ها که بودش روی دوش
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود / جمع بودن بود تفریقی نبود
ای معلم یادوهم یادت بخیر / یاد درس آب بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من / بازگردو این مشق ها را خط بزن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد