♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

داستانهای کوتاه و مطالب جالب و خواندنی
♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

داستانهای کوتاه و مطالب جالب و خواندنی

یک نکته جالب ! ...


چناچنه به طور رومزره به زبان فارسی صبحت می کیند، خاوهید تواسنت این نوتشه را بخاونید.
در داشنگاه کبمریج انگلتسان تقحیقی روی روش خوادنه شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص می کند که مغز انسان تهنا حروف اتبدا و اتنها ی کلمات را پدرازش کرده و کمله را می خاوند.
به هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواسنتید آنرا بخاونید!!!

افسانه ای از فداکاری زنان ! ...

 

 

بر بالای تپه‌ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی ‌و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است.
اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است.
 

ادامه مطلب ...

داستان دختری که خدا از او عکس می‌گرفت!

 

 

به گزارش آخرین نیوز، دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.

ادامه مطلب ...

< < < خدا همیشه به ما لبــــــــــــــــــــخند میزند > > >

 

 

 پستچی در خونش رو زد .........


دختر : کیه ؟

پسچی : سلام خانم پسچیم یک نامه دارین لطفا بیای پائین بگیرید 

دختر : الان میام  

ادامه مطلب ...

انگشتان دستتان ! ...

 

 

بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه کرده اید؟
تا به حال فکر کرده اید که به کدامیک علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟

ادامه مطلب ...

یه لبخند برای خدا

 

 

کاش می شد هروقت دلمون میگیره پیش خدا نریم و شکایت نکنیم

کاش می شد فقط وقتی ناراحتیم از دنیاش براش نگیم

ادامه مطلب ...

راز شگفت انگیز شادی ! ...

 

 

روزی دختر جوانی در چمنزاری قدم می‌زد و پروانه‌ای را لابه‌لای بوته‌ی خاری گرفتار دید.
او با دقت زیاد پروانه را رها کرد و پروانه پرواز کرد و سپس بازگشت و تبدیل به یک پری زیبا شد و به دختر گفت: به خاطر مهربانیت هر آرزویی که داشته باشی برآورده خواهم کرد.

دخترک لحظاتی فکر کرد و گفت: می‌خواهم شاد باشم.

ادامه مطلب ...