♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

داستانهای کوتاه و مطالب جالب و خواندنی
♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

♥♥♥ رازها : داستان و سرگرمی ♥♥♥

داستانهای کوتاه و مطالب جالب و خواندنی

خدایا با من حرف بزن!!!!

مردی با خود ضمضمه کرد: 

 خدایا بامن حرف بزن! 

یه سار شروع به خواندن کرد! ولی مرد نشنید 

مرد فریاد برآورد: 

خدایا با من حرف بزن!  

 آذرخش در آسمان غرید. اما مرد اعتنایی نکرد. 

 مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت پس تو کجایی؟! بگذار تورا ببینم! 

 ستاره ای درخشید؛ اما مرد ندید!!. 

مرد فریاد کشید: خدایا یک معجزه به من نشان بده........ 

کودکی متولد شد اما مرد باز هم متوجه نشد.! 

مرد در نهایت تاسف فریاد زد : 

خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تورا ببینم..از تو خواهش میکنم !  

 

 پروانه ای روی دست مرد نشست!...واو پروانه را پراند وبه راهش ادامه داد.... 

ما خدارا گم می کنیم در حالی که در نفس های ما جریان دارد..... 

تاکنون به او گفته ای که چه قدر خوشبختی؟؟؟ 

 گفته ای که چه خوب است که هستی ؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد