پاک کن کودکی هایم کو ؟

 

پاک کن کودکی هایم کو ؟

می خواهم رنگ را پاک کنم از آدمها

می خواهم هوش را پاک کنم از اندیشه ی دلفین ها

هندسه را پاک کنم از صعود درختان

قانون را پاک کنم از افتادن یک سیب

غم را پاک کنم از چهره دخترک فالگیر

در دستان درختان معجزه برگ را چند برابر کنم

با مدادم میکشیدم عصایی برای نارون پیر

میکشیدم سایه ای برای خوابیدن سگ های ولگرد

در ظهر داغ تابستان

میکشیدم کلید برای هر کسی که می خواست دلش وا شود

میکشیدم قفل برای شیطان

میبستم دربهای بیهوده را

با پاک کنم پاک میکردم

تمام بی خودی ها را

با مدادم میکشیدم خدا را

حتی اگر نادیدنی باشد!